■ خلاصه کتاب قلعهٔ حیوانات | نوشتهٔ جورج اورول

کتاب قلعه حیوانات نوشته جورج اورول رمانی تمثیلی درباره انقلاب روسیه و ظهور استالینیسم است. این کتاب داستان گروهی از حیوانات مزرعه را روایت می کند که علیه صاحب خود شورش می کنند و جامعه خود را می سازند.
کتاب مزرعه حیوانات در مزرعه مانور (Manor) در انگلستان آغاز می شود. بعد از اینکه آقای جونز، مالک غافل مزرعه، در حالت مستی حیوانات را بست و به خواب رفت، حیوانات همگی در انبار جمع شدند تا صحبت یک گراز محترم به نام پیر میجر را بشنوند.
پیر میجر رویای خود را درباره دنیایی بدون انسان، که توسط حیوانات اداره می شود، به اشتراک می گذارد.
او خاطرنشان می کند که تمام رنج هایی که حیوانات متحمل می شوند نتیجه انسان است.
آقای جونز حیوانات را مجبور می کند تا بیش از حد سخت کار کنند و سپس محصولات کار آنها را می دزدد.
علاوه بر این، همه حیوانات میدانند که آقای جونز برای زندگیشان ارزشی قائل نیست و بیرحمانه هر یک از آنها را به محض اینکه عمر مفیدشان را پشت سر بگذارند، سلاخی خواهد کرد.
پیر میجر به حیوانات می گوید که اگر می توانستند انسان را سرنگون کنند و آزادی پیدا کنند، زندگی آنها بسیار بهتر می شد.
با این حال، او به آنها هشدار می دهد که زمانی باید اربابان انسانی خود را سرنگون کنند. باید اقدامات احتیاطی را در برابر رفتار انسان ها انجام دهند و به یاد داشته باشند که با همه حیوانات به یک شکل رفتار کنند.
سه روز بعد، پیر میجر می میرد و حیوانات شروع به آماده شدن برای شورش می کنند. آماده سازی توسط خوک ها، که باهوش ترین حیوانات مزرعه هستند، هدایت می شوند.
به طور خاص دو خوک با نام های اسنوبال و ناپلئون نقش های رهبری را بر عهده می گیرند و اسکویلر، یک خوک بسیار متقاعد کننده، به آن ها کمک می کند.
خوک ها سخنرانی پیر میجر را به یک فلسفه تبدیل می کنند که آن را «حیوان گرایی» می نامند. آنها سپس جلسات هفتگی برگزار می کنند تا به بقیه حیوانات در مورد حیوان گرایی آموزش دهند.
اگرچه متوجه می شوند که حواس حیوانات به راحتی توسط موسی، کلاغی که دوست دارد به حیوانات درباره مکانی به نام کوه قندی (Sugarcandy Mountain) بگوید که حیوانات در هنگام مرگ به آنجا می روند، پرت می شوند.
زمانی که آقای جونز فراموش می کند به حیوانات غذا بدهد و وقتی می بیند که حیوانات به خودشان کمک میکنند به آن ها حمله میکند و شورش زودتر از حد انتظار رخ می دهد.
حیوانات خشمگین، آقای جونز و مردانش را از مزرعه بیرون می کنند و کنترل را به دست می گیرند و نام آن را به مزرعه حیوانات تغییر می دهند.
خوک ها اصول حیوان گرایی (Animalism) را روی دیوار انبار نقاشی می کنند. در مجموع هفت فرمان وجود دارد و هر کدام از سخنرانی پیر میجر به حیوانات می آید.
همانطور که پیش تر گفته شد در کتاب قلعه حیوانات ۷ اصل یا فرمان در رابطه با اصول حیوان گرایی وجود دارد. این اصول به شرح زیر هستند:
- هر چه روی دو پا راه می رود دشمن است.
- هر چه بر چهار پا راه می رود یا بال دارد دوست است.
- هیچ حیوانی نباید لباس بپوشد.
- هیچ حیوانی نباید در تخت بخوابد.
- هیچ حیوانی نباید الکل بنوشد.
- هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد.
- همه حیوانات برابرند.
حیوانات مشتاق هستند تا موفقیت خود را به اثبات برسانند و برداشت را سریعتر و کارآمدتر از آنچه که ارباب انسان سابقشان می توانست انجام دهد به پایان برسانند.
خوک ها که باهوش ترین حیوانات هستند، به سرعت رهبران دائمی مزرعه می شوند. آنها شروع به دریافت جیره اضافی به شکل شیر و سیب می کنند.
این رفتار به ظاهر نابرابر به راحتی توسط اسکویلر توضیح داده می شود، او به حیوانات هشدار می دهد که اگر به خوک ها آنچه برای اداره موفقیت آمیز مزرعه لازم است داده نشود، ممکن است آقای جونز بازگردد.
کمی بعد، آقای جونز واقعاً در تلاش برای بازپس گیری مزرعه باز می گردد.
اسنوبال در حال مطالعه تاکتیک های نظامی بوده و با موفقیت به حیوانات فرمان پیروزی در چیزی را می دهد که حیوانات بعداً آن را “نبرد گاوخانه” نامیدند.
با گذشت زمان، خوک ها در موقعیت رهبری باقی می مانند. اگرچه حیوانات دیگر همچنان به تأیید یا رد قطعنامه های ارائه شده توسط خوک ها در جلسات هفتگی یکشنبه رأی داده اند.
جنگ قدرت بین اسنوبال و ناپلئون که تقریباً در همه چیز با هم اختلاف دارند شروع می شود.
در حالی که اسنوبال یک سخنور مشتاق و متقاعد کننده است، ناپلئون در پشت صحنه حمایت بهتری دارد.
اسنوبال سعی می کند با سازماندهی کردن حیوانات آن ها در کمیته ها و آموزش خواندن به طرفداران خود مبدل کند.
در حالی که ناپلئون بر آموزش جوانان تمرکز می کند و ۹ توله سگ تازه متولد شده را به یک انبار می برد تا توسط خودش آموزش ببیند.
بزرگترین اختلاف اسنوبال و ناپلئون بر سر نقشه اسنوبال برای آسیاب بادی است. اسنوبال استدلال می کند که آسیاب بادی برق تولید می کند که می تواند برای گرم کردن غرفه حیوانات و کاهش حجم کار آن ها استفاده شود.
ناپلئون استدلال می کند که اگر حیوانات برای تمرکز بر روی آسیاب بادی از کشاورزی خود غافل شوند، از گرسنگی خواهند مرد.
اگرچه مزرعه در ابتدا تقسیم شده است، زمانی که حیوانات آماده می شوند تا رای نهایی خود را به صندوق بیندازند، واضح است که سخنرانی پرشور اسنوبال به نفع آسیاب بادی نظر آن ها را جلب کرده است.
با این حال، درست قبل از رای گیری، ناپلئون علامتی می دهد و ۹ سگ وحشی (توله سگ های اکنون بزرگ شده) به اسنوبال حمله می کنند و او را از مزرعه تعقیب می کنند.
ناپلئون حیوانات شوکه شده را خطاب قرار می دهد و اعلام می کند که جلسات یکشنبه لغو شده است.
سیاست مزرعه اکنون توسط کمیته ای از خوک ها تعیین می شود که او ریاست آن ها را بر عهده خواهد داشت.
ناپلئون به زودی اعلام می کند که ساخت آسیاب بادی را آغاز خواهند کرد.
اسکویلر به حیوانات می گوید که در اصل ایده ناپلئون بوده است، او می گوید که اسنوبال آن را دزدیده است.
پس از قدرت گرفتن ناپلئون، کیفیت زندگی در مزرعه شروع به بدتر شدن می کند.
ساختن آسیاب بادی کار طاقت فرسایی است و به حیوانات جیره غذایی کمتر و کمتری داده می شود.
هنگامی که ناپلئون اعلام می کند که تجارت با مزارع انسانی همسایه را آغاز خواهد کرد، حیوانات ناراحت می شوند، اما آن ها توسط اسکویلر متقاعد می شوند که هرگز قانون واقعی علیه تجارت وجود نداشته است.
خوک ها وارد مزرعه می شوند و اعمال خود را با بازنویسی فرمان منع خوابیدن در رختخواب با خواندن «هیچ حیوانی نباید در رختخواب با ملحفه بخوابد» توجیه می کنند.
البته بقیه افراد مزرعه را متقاعد می کنند که همیشه همین را می گفتند.